سلام, اسم من اشکانه و ۱۸ سالمه راستش داستان من ازون روزی شروع شد که عموی من زن گرفت. من و عموم خیلی باهم جور بودیم و حتی یه مدتی باهم کار میکردیم. کلا ۸ سال تفاوت سنیمون بود. عموم که اسمش محسن بود مترجم یه شرکت بازرگانی بود و معمولا به کشورای عرب زبان […]