Loek ولین س.کصم بافریبا

Loek

با سلام خدمت دوستانی،میخوام داستان س.کص دو هفته پیشم رو با زنی مطلقه و بسیار زیبا و س.کصی به نام فریبا تعریف کنم،اسم خودم محسن ،راستش بهم میگن خیلی خوش تیپی،قد 190وزن 78سنم 23ساله،فریبا مادر زن داداشممه 39سالشه ولی اصلا بهش نمیخوره درخت 20ساله داشته باشه،از اولین روز که دیدمش متوجه نگاههای سنگینش شدم،یه شب همگی دعوت خونه ما بودن،من و فریبا نگاهمون به هم گره خورد، از فریبا بگم یه خانم سبزه خیلی خوشگل با ممه های درشت و ک. ون خوش فرم،واقعا هیکلش س.

کصی بود،اون شب خیلی نظر بازی کردیم،مخصوصا وقتی دورو برمون خلوت میشد،اون منو نگا میکرد وقتی هواسم نبود،وقتی متوجه میشدم اون نگاهش رو می دزدید و من شروع میکردم تا زمانی که نگاهها تلاقی میکرد و هر دو لبخند میزدیم،دیگه طاقت نداشتم باید اون لبهای ناز رو می بوسیدم باید کاری میکردم،دل به دریا زدم و بهش پیام دادم،عزیزم میشه امشب منم بیام خونتون؟خونه فریبا بعد طلاق طبقه بالای خواهرش بود که در مشترک ورودی داشتن،ولی خودش تنها بود،با نگاهم التماسش میکردم،جواب داد،قدمتون رو چشم با خانواده تشریف بیارین،دوباره پیام دادم اذیتم نکن،گفت ساعت دو شب در برات باز میذارم ،قبل دو رسیدم در خونه اش بسته بود،زنگ زدم گفت باز کردم،سریع و آرام بیا بالا،منم همین کارو کردم و مستقیم رفتم خونه اش،کفشامو آروم درآوردم،وای چی می دیدم،چقدر زیباتر شده بود با اون تاپ و اون دامن کوتاه،آرایش ملایمی کرده بود ولی بی نهایت زیبا بود،نتونستم خودمو کنترل کنم،نه سلامی نه علیکی ،فقط رفتم بغلش کردم و شروع کردم لب گرفتن ازش،اونم عطش داشت،بعد پنج شیش دیقه لب دادن و گرفتن ،گفتم فریبا جانم خوبی،گفت محسن میشه یه لحظه رهام کنی،آخه سفت چسبیده بودم بهش و تو بغلم بود،گفتم چشم عشقم،گفت:محسن جان شربتی چیزی نمیخوای؟نه فدات شربت همون لبات بودن،رفت دوباره یه چک کرد،در و قفل کرد و گفت بریم تو اتاق خواب،فریبا جان بیا دیگه،طاقت دوریت رو ندارم ،گفت:تا صبح کلی وقت داریم،بعد کی به تو گفته من اجازه س.

کص بهت دادم،با این حرف پریدم بغلش و آوردمش رو تخت،گفتم:باشه من قهر میکنم میرم،گفت:شوخی کردم ،تاپش و سوتین خوشگلش رو درآوردم و مشغول خوردن ممه های سایز 85اش افتادم،چقدر خوردنش لذت داشت،فریبا هم خوشش میومد ،اونم پیرهن منو درآورد و کمربندم و باز کرد،دقیقا ک.ون بزرگ و نرم و خوش فرمش روی ک.یرم بود،از پایین هم لختش کردم و اون منو ،فقط شرتامون مونده بود،شرت فریبا که خیس بود ک.

یر بیست سانتی من هم نیمه شق بود،شرتشو درآوردم و چه کس کوچولو و نازی داشت ،بدون مو،و خیلی خوشبو،کمی خیس شده بود،وقتی با زبون لیسش زدم از اون آهههای شهوانی کشید و باعث شد کسش چند دیقه دیگه بخورم و اون آه و ناله کرد،نوبت من بود ،شرتم جلو صورتش گذاشتم،سریع شرتمو درآورد و ک.یر نیم شق شده رو کرد تو دهنش،شروع کرد ساک زدن،ک.یرمو تا حلقش میکرد تو دهنش ،واقعا عالی بود،پنج دیقه ای ساک زد،تا ک.یرم شق شق شد،قربون بلاش میرفت،رو تخت خوابید پاهاشو باز کرد ک.یرمو رو کس خیسش مالیدم یه قرص تا خیری هم خورده بودم وگفت:محسن جان بکن دیگه،دارم دیوونه میشم تو رو خدا جرم بده،منم نوک ک.یرم و با سوراخ کسش تنظیم کردم سرش که رفت یه آهی کشید که ک.یرمو با فشار تا دسته کردم تو کسش،جیغ کشید ولی دستمو به موقع در دهنش گذاشته بودم،تجربه قبلی بهم یاد داده بود وقتی ک.یر بیست سانتی خیلی کلفت و یکجا تو کس کنی حتما جیغ میکشه،حتی اگه طرف جنده باشه،فریبا که جنده نبود وقسم میخورد که به جز شوهرش به هیچکس نداده،فکر میکنم راس میگفت،شروع به تلنبه زدن کردم ،فریبا تو عرش بود و همش قربون صدقه ک.یرم میرفت،بکن عشقم بکن،کاش شوهرم نصف تو ک.یر داشت،بکن عزیزم کسمو پاره کن،واقعا لذت دوطرفه بود تنگی و داغی کسش خیلی حال میداد،فریبا با چند لرزش ارضا شد ،ولی من هنوز جا داشتم ،گفتم داگی وایسه ،اولش ترسید فکر کرد میخوام از ک.ون بکنمش،چون از ک. ون نداده بود،منم بهش اطمینان خاطر دادم ،از پشت شروع به کردنش کردم ،آخ و اوخ اونم دوباره بلند شد ،داشت آبم میومد ک.

یرمو کشیدم بیرون که همزمان ارضا بشیم با دو انگشت کسشو میکردم،بهش گفتم آبم بیاد کجا بریزم گفت رو ک.ونم بریز،دوباره شروع به کردنش کردم کس تنگش حالی به ک.یرم میداد که هیچ کسی نداده بود،از لذت اونم لذت میبردم تا دوباره ارضا شد منم یه دیقه بعدش ارضا شدم و تمام آب ک.یرمو رو ک.ون و کمرش ریختم،خوابید رو تخت ،منم خوابیدم روش،امیدوارم ببخشید اگه بد نوشتم چون اولین بارم بود.