Tag Archives: Persian stories داستان‌ های سکسی‌

اسم من اشکانه و ۱۸ سالمه – رمان سکسی

سلام, اسم من اشکانه و ۱۸ سالمه راستش داستان من ازون روزی شروع شد که عموی من زن گرفت. من و عموم خیلی باهم جور بودیم و حتی یه مدتی باهم کار می‌کردیم‌. کلا ۸ سال تفاوت سنیمون بود. عموم  که اسمش محسن بود مترجم یه شرکت بازرگانی بود و معمولا به کشورای عرب زبان […]

سکس با زن دایی – اسم من آرشه و ۲۵ سالمه

اسم من آرشه و ۲۵ سالمه

سلام، اسم من آرشه و ۲۵ سالمه. تو پرده‌فروشی کار می‌کنم. قضیه از اینجا شروع شد که دایی من بعد ۲ سال فوتِ زن‌داییم، تجدید فراش کرد و زن گرفت‌. ولی این زن سر تا پا با زنداییم فرق می‌کرد‌. توی مهمونی ها این رو بیشتر می‌فهمیدم.هیکل سکسی داشت وخیلی باز می‌گشت… توی فکرم بود […]

سلام اسم من ارشیاست

چت کس

سلام اسم من ارشیاست, ۲۰ سالمه. توی یه کافه اتفاقی با دوست دخترم آشنا شدم. اسمش کیانا بود و شیطنت خاصی داشت اما همیشه وقارش رو طوری حفظ می‌کرد که هیچوقت حتی فکر نمیکردم بتونم ببوسمش. سه ماهی از دوستیم می‌گذشت که شب تولدم شد و منم خیلی دلم گرفته بود. اونطور دختری نبود که […]

History of War: destruction

تو ی شرکت تبلیغاتی ب عنوان ی

War is a cheap solution to a complex problem. Fighting over land, fighting over political power, fighting over religion. If the Iranians, Palestinians and the Israeli’s would give up there insistence on being right, religiously, politically and historically and really seek to find solutions to the Arab/Israeli conflict, you wouldn’t need these kinds of websites. […]

سلام من رایانم و ۲۳ سالمه. کارم تعمیرات کامپیوتره و این خاطره دومین سکسمه

عکس کس

قضیه ازونجایی شروع شد که من برای تعمیر کامپیوتر رفته بودم خونه کسی. اونها یه دختر جوون خوشگل به اسم پریا داشتن. اولش متوجه‌نگاهاش شدم اما بعد اهمیت ندادم و گفتم شر میشه. اونهام ازم شماره گرفتن که بعدا باز بهم زنگ بزنن. چند شب بعدش دیدم یکی تو تلگرام پیام داده و بعد معرفی […]

داستان سکسی – تو ی شرکت تبلیغاتی ب عنوان ی

داستان سکسی

گروه تلگرام توی شرکت تبلیغاتی به عنوان یک بازاریاب ساده شروع به کار کرده بودم، زیاد شغل عوض کرده بودم و از این شاخه به اون شاخه پریدن برام عادی شده بود،تو همه کاری سرک کشیده بودم اخر توسط یکی از دوستان پیش مورد توجه یکی ازین بچه فوفولایی ک از دول باباش بالا رفته […]

خواستگاری آسان

یک آدم حسابی می گردم

در عنفوان جوانی بودم،تازه هجده ساله شده بودم و به قول معروف بالغ شده بودم. حال و هوای دیگری در سر داشتم. شور و هیجان جوانی،دلم می خواست عاشق کسی بشوم. دلم می خواست یک همسر پیدا می کردم. دلم می خواست با یکی درددل کنم،ولی راهش را بلد نبودم. پیش یکی از دوستان پدرم […]

بعد از تماشای فیلم های پورنو با هم ، با پسر عموی خودم خوابیدم.

مامان خوشگلم

اکنون ما نمی توانیم مقاومت کنیم ، اما خانواده های ما اگر این موضوع را بدانند ، عصبانی می شوند. والدین ما خواهر و برادر هستند ، و وقتی هر دو در مرکز شهر شغل پیدا کردیم ، آنها پیشنهاد کردند که یکی از آپارتمان های آنها را در همان نزدیکی به اشتراک بگذاریم. آنها […]

اسم من یاسمن هستش

اسم من یاسمن هستش

اسم من یاسمن هستش 20 سالمه و توی رشت زندگی میکنم. اونایی که تو فصل گرما اومده باشن شمال میدونن هوای شرجی چه جهنمی میسازه. تو اوج گرما رفیق پدرم باا خانوادش از شیراز بلند میشن میان خونه ما مهمونی.قرار بود یک هفته اینجا بمونن. دو تا دختر داشت یکی از یکی خوشگل تر.واقعن دخترای شیراز […]

دوستان ایرانی

Nisrin-neda

نام او ماگدالنا بود و من او را ملاقات در تعطیلات خانواده، ما بودند که در همان هتل در ترکیه اقامت. من پنج بود و ما کودکان تنها در هتل بودند. یادم نیست چه ما را ملاقات کرده و یا چگونه این اتفاق افتاد که ما شروع به بازی با هم، اما برای آن هفته […]