Mahsa سکسی

Masha
منتظر بودم چی میخواد بشه.جیغ میزنه؟ درگیر میشه باهام؟  مامان اینا رو صدا میزنه؟ آبجیشو صدا میزنه؟ شایدم خوشش بیاد منو صدا بزنه! هیچ کدومه اینا اتفاق نیفتاد.چشامو با خجالت باز کردم نگاش کردم.دهنمو از رو کسش بر
نداشتم.شوکه شده بود.مطمعن شدم دیگه جیغ نمیزنه.دستشو گرفتم زبونمو محکم فشار دادم رو کسش آخییییییییییییییش چه حس خوبی.انگار رو ابرا بودم.دستمو تو دستش فشار داد و چشماش شهلا شد.در پوست خودم نمیگنجیدم دریچه خوشبختی بهم باز شده بود مهسا بهم پا داده بود همه ی استرسها ازبین رفت.البته هنوز یه کوچولو نگران پریسا بودم که بیدار نشه ولی نه به اندازه ی چند دقیقه پیش چون دیگه شریک جرم داشتم و مهسا راضی شده بود.اتاق گرم.صدای پنکه سقفی.صدای خروپف پریسا که به ما قوت قلب میداد و صدای نفسهای مهسا.تنش خیس عرق شده بود.شوری تنشو دوس داشتم.کس کوچولوش خیس خیس شده بود.وحشی شده بودم.داشتم تند تند کسشو میک میزدم.مکشام محکم شده بود.یجا  کسشو محکم میک زدم کشیدم که صدای مکیدن از کسش بلند بود وهر دوتامون میخکوب شدیم

پریسا یه نفس بلند کشید که فکر کردیم بیدار شد ولی یکم رو تخت ورجه وورجه کرد و دوباره صدای خاروپفش اومد ما به هم لبخند زدیم.آروم گفتم ببخشید دوباره شروع کردم به لیسیدن کسش هرچند وقت یبار سرمو فشار میداد سمت خودش چشماش بسته میشد و پاهاشو سفت میکرد بعد کاملن شل میشد و من همچنان ادامه میدادم فکر کنم یه سه چهار باری پشت سر هم ارضاش کردم ولی ول کن نبودم بازم داشتم کسشو میخوردم از پایین صدا اومد بچه ها بیداریییین؟بیاین چایی بخورین میخواین بریم بیرون! مامان اینا بودن.پریسا بیدار شد من پریدم اونطرف مهسا سریع شلوارشو کشید بالا.لبو لوچمو پاک کردم رفتیم پایین.از اون روز به بعد دیگه روم با مهسا باز شد تا آخرین لحظه ایی که رشت بودن هرجا فرصت گییر میاوردم میمالیدمش یا میخوردمش.خیلی دلم میخواد با خواهرش پریسا هم لز داشته باشم و طعم کس اونم بچشم.دلم واسشون تنگ شده.با هم ارتباط گرمی داریم.آرزوم اینه تا آخر عمر بغلشون کنم باهاشون بخوابم…

 

Living in Tehran , it’s my home and where my heart is, wishing all the best to all neighbors and friends around the world.